ذهن‌

زمان مطالعه : 4 دقیقه

بسیاری از ما همیشه در ذهن‌ مان زندگی می‌کنیم. این که ذهن ما به طور مداوم افکاری را تولید می‌کند ضرروتاً یک مشکل نیست. این همان کاری است که ذهن باید انجام دهد. مشکل زمانی ایجاد می‌شود که ما احساس کنیم هیچ کنترلی روی ذهن‌ مان نداریم. وقتی ذهن‌ مان شبیه یک اسب فراری است که به‌سختی می‌توانیم آن را نگه داریم، فقط به جایی می‌رویم که آن اسب برود.

آیا در تمام اوقات با خودتان درگیر هستید یا نگران‌اید؟ آیا حتی در گرفتن تصمیم‌های کوچک مشکل دارید؟ آیا از خودتان انتقاد می‌کنید؟ یا به‌آسانی حواس‌تان پرت می‌شود و قادر نیستید تمرکز کنید؟

در همه این موارد، محرک اصلی اضطراب است. اضطراب در بعضی افراد به صورت علائم فیزیکی مثل تپش قلب یا دل‌پیچه تجربه می‌شود، اما در بسیاری از افراد با درگیری‌های ذهنی در ارتباط است.

اثرات روانی اضطراب

اثرات اضطراب بر ذهن به شکل‌های متعددی خود را نشان می‌دهد. در ادامه، متداول‌ترین آنها را با هم بررسی می‌کنیم.

1. به طور مداوم نگران هستید

گاهی اضطراب به همه جنبه‌های زندگی عمومیت پیدا می‌کند. در این حالت، شما همواره در آینده و با اما و اگرها زندگی می‌کنید. مغز شما همیشه به جلو نگاه می‌کند، به گوشه و کنار سرک می‌کشد، و بد‌ترین پیش‌بینی‌ها را می‌کند. به عبارتی، شما بیش‌ازحد مراقب اوضاع هستید. این یک مهارت دفاعی دوران کودکی است اما شما هنوز هم در بزرگسالی آن را به کار می‌گیرید.

2. در تصمیم‌گیری مشکل دارید

اضطراب اولویت‌ها و دیدگاه‌های شخصی را به طور کامل نابود می‌کند. همه چیز مهم به نظر می‌رسد؛ هر تصمیمی به یک تصمیم مهم تبدیل می‌شود. برای مثال، انتخاب غذای ظهر به اندازه انتخاب شغل یا بچه‌دار شدن اهمیت پیدا می‌کند. پس عجیب نیست که به طور مداوم در افکار خود غرق شوید. گاهی اوقات، محرک اصلی این است که فقط از اشتباه کردن می‌ترسید؛ «نکند اگر آن غذا را سفارش بدهم، خیلی بدمزه باشد، و تمام روز خودم را به خاطر این اشتباه سرزنش کنم.» یا ممکن است محرک شما ناراحت نکردن دیگران باشد. فکر می‌کنید تصمیمی خوب است که همه از آن راضی باشند. اما انجام این کار بسیار سخت است.

3. کمال‌گرا هستید

وقتی نگران تصمیم‌های اشتباه‌تان یا ناراحتی دیگران هستید، لازم است بیشتر تلاش کنید تا کامل‌تر، محتاط‌تر، و بابرنامه‌تر باشید. از نظر شما، کوچک‌ترین خطایی پذیرفته نیست. پس، طبیعی است که در این حالت، مغز آشفته شما با نهایت امکاناتش به نجات شما بیاید.

4. همه چیز را کنترل می‌کنید

شما همه وضعیت‌ها و اما و اگرها را به‌دقت کنترل می‌کنید. دقیقاً می‌دانید که برای مثال در روز سه‌شنبه چه برنامه‌ای دارید زیرا همیشه در آن روز یک کار مشابه را انجام می‌دهید تا جایی برای نگرانی نباشد. در کارهای مدیریتی، اگر شیوه کار یکی از اطرافیان کمی با برنامه اصلی شما فاصله داشته باشد، او را مجبور می‌کنید دقیقاً همان کاری را انجام دهد که از نظر شما درست است. در این وضعیت، دیگران احساس می‌کنند که شما به آنها زور می‌گویید، آنها را تحت فشار قرار می‌دهید، یا کنترل می‌کنید.

چه راه‌حلی وجود دارد؟

وقتی اضطراب بر شما تسلط پیدا کرده است، راه‌حل آن یک فرایند دومرحله‌ای است: آگاهی و خطرپذیری.

رهایی از نگرانی‌های بی‌مورد

زمان آن رسیده است که منطقی فکر کنید. به جای آن که به آن اسب اجازه بدهید شما را با خود به این سو و آن سو بکشد، افسار آن را محکم بکشید و کنترلش کنید. برای این کار، صبور باشید و روی زمان حال تمرکز کنید: آیا به جز اما و اگرهای همیشگی، یک مشکل واقعی وجود دارد که باید همین الان حلش کنید؟ اگر این طور است، برای رفع مشکل قدمی قاطعانه بردارید. اگر واقعاً مشکلی وجود ندارد، مسئله آرام کردن ذهن است. از طریق ورزش، تنفس عمیق، مراقبه، و صحبت با دوستان، ذهن خود را آرام کنید.

رفع مشکل تصمیم‌گیری

اگر مغز آشفته شما می‌گوید همه چیز مهم است، گامی به عقب بردارید و به مغز منطقی‌تان اجازه بدهید اولویت‌های شما را مشخص کند. خوردن ناهار قابل مقایسه با مسائلی مثل انتخاب شغل و داشتن فرزند نیست. سعی کنید به انتخاب غذا به همان اندازه که لازم است، اهمیت بدهید.

برای این که بتوانید با نگرانی‌ها و بایدها و نبایدهای ذهن‌ تان مقابله کنید، از احساس‌تان کمک بگیرید. لازم نیست برای هر تصمیم کم‌اهمیتی به دنبال یک دلیل منطقی بگردید. در مورد غذا، همان چیزی که اول به ذهن‌ تان می‌رسد، بهترین انتخاب است.

رهایی از کمال‌گرایی

باید بتوانید اشتباهات خود را تحمل کنید. اولویت‌های خود را از نو مشخص کنید. برخلاف آن‌چه مغز آشفته شما می‌گوید، درک کنید که با اشتباه کردن دنیا به آخر نمی‌رسد. تنها زمانی این را متوجه می‌شوید که واقعاً اشتباهی مرتکب شده باشید. یک قدم کوچک به عقب بردارید و خطر کامل نبودن را بپذیرید. خواهید دید که هیچ کس به اندازه خودتان این مسئله را جدی نمی‌گیرد.

رهایی از کنترل

باید تشخیص بدهید چه زمانی در حال کنترل خودتان و دیگران هستید. بدانید که کنترل کردن همان اضطراب است. به جای آن که دیگران را کنترل کنید، به آنها اجازه بدهید کارها را به روش خودشان انجام بدهند. سعی کنید با رها کردن افراد و موقعیت‌های مختلف، از نقطه امن‌تان بیرون بیایید و خودتان را به چالش بکشید. البته، در این حالت، با تمام اثرات اضطراب‌تان روبرو می‌شوید. اگرچه دقیقاً به نتیجه دلخواه خود نمی‌رسید، اما خواهید دید که نتیجه کارتان به اندازه کافی خوب خواهد بود.

در مجموع، هدف این است که رفتارهای غیرمنطقی برآمده از اضطراب مانند کنترل یا ترس از اشتباه را بشناسید و باورهای خود را از نو تعریف کنید. سپس، از نقطه امن‌تان خارج شوید، تا به‌تدریج بر اضطراب خود غلبه کرده و آرامش ذهنی از دست‌رفته خود را پس بگیرید.

منبع:

https://www.psychologytoday.com/intl/blog/fixing-families/202204/living-in-your-head-too-much-4-causes-and-solutions

1 Comment

پاسخ دهید

Your email address will not be published. فیلدهای الزامی * علامت گذاری شده اند